سلام برادر...
سلام شهید...سلام شهادت…سلام برادر...
این خانه را تو آباد کردی، آبادی این ملک از توست. نام تو بلند است...
بلندتر از همه نامها. از اینکه ما گمشدگان تو را «گمنام» خطاب میکنیم، ما را ببخش…
نام این ملک از توست، نام این شهر از توست، نام این خانه از توست، نام این خیابان از
توست، نام این کوچه از توست ؛نام این دل...این دل...این دل...
به خانهات خوش آمدی برادر...
هوا چقدر گرم است...کفش هایم سنگینی میکند...میخواهم بدوم تا دلم را به تو امانت
بدهم...میخواهم بیدل شوم...چقدر عاشق داشتی و من نمیدانستم...میترسم در بین
عشاقت مرا نبینی...باشد...شاید تو را با درهم سیاه دلم نتوانم بخرم ولی قطعا اسمم در
زمره ی خریدارانت نوشته خواهد شد...خدا کند باز خط نخورد...اسمم را میگویم...از
زمره ی عاشقانت...
کفش هایم را به دستان خسته ام میسپارم...زیر نگاه های دیگران له میشوم ...با خودم
میگویم کاش" تـــــــــــو" نگاهم کنی...فقط گوشه چشمی...
چقدر هوای بدون شما سنگین است...نفسم بالا نمی آید...قدم هایم را سرعت
میبخشم...میترسم باز هم جا بمانم...نمیدانم تکبیر بگویم یا تهلیل...؟!؟!؟
اصلا بگذار عاشقانه با تو حرف بزنم...دلم برایت تنگ شده برادر...
برای لمس استخوان هایت...برای حس حضورت...برای خودت...خودِ خودت...
چندوقتی است که دلم؛دلش بی قراری میکند...بهانه ات را میگیرد... تو را
میخواهد ...فقط تو را...میخواهند برایت نماز بخوانند...
رو به قبله می ایستم...نمیدانم برای تو نماز میخوانم یا برای دل ِ مرده ی خودم...
الله اکبر...بوی گلاب مشامم را نوازش میدهد...اشک هایم میریزد... دلم میلرزد...
بدنم بی رمق میشود... مدام در ذهنم رژه میرود این عبارت
عارفانه ی ابوحمزه ی ثمالی... ارْحَمْ فی هذِهِ الدُّنْیا غُرْبَتی وَعِنْدَ الْمَوْتِ کُرْبَتی وَفِی الْقَبْرِ
وَحْدَتی وَفِی اللَّحْدِ وَحْشَتی وَاِذا نُشِرْتُ لِلْحِسابِ بَینَ یدَیکَ ...
میخواهند تو را به خاک بسپارند...مگر میشود آسمان را در خاک دفن کرد؟!؟!؟
تا کنارت می آیم...دلم برایت تنگ میشود...بغض میکنم...
من دلم را به تو امانت داده ام...؟!؟!؟دیگر دلی برایم نمانده که در فراق تو بگیرد یا تنگ
شود...این دل دیوانه را به هرکس دادم باز پس آورد...خدا کند تو برایم نگهش داری...
***********
مضطرنوشت:**چقدر احساس سبکبالی دارد خواندن نمازپشت سر شهید گمنامی که به
شهرت آمده و تو دلت را به تابوتش سنجاق کرده ای...
**کاش آن لحظه ای که چشمان منتظرم را به سقف قبر و به سنگ لحد دوخته ام
"تـــــــــــو"قدم بر چشمم بگذاری...
**طولانی شدنش را بگذارید به حساب بغض های دلم...
**شهدا العفـــــــــــو...